جدول جو
جدول جو

معنی لق چنه - جستجوی لغت در جدول جو

لق چنه
بیجاگو، لوده گو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ نَ)
تیزی دریافت و زودفهمی. لقانه. لقن. لقانیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
دیدار کردن. (منتهی الارب). لقی . رجوع به لقی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ چَ رَ / رِ)
لب چرا. شب چره. نقلی که چون یاران با هم صحبت دارند در مجلس آرند که آن را میخورند و سخن میدارند:
به عیش یکدمه احمد مساز با شربت
ز نقل لب چره بردار توشۀ جاوید.
احمد اطعمه
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ)
تیزی. دریافت و زودفهمی. لقنه. لقن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ قَ نَ)
مادۀ لزجی که از چشم خارج شود. (دزی). ژفک. پیخ. پیخال
لغت نامه دهخدا
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم ووقت صحبت با یاران صرف کنند شب چره تنقلات: بعیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه جاوید. (احمد اطعمه لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقیانه
تصویر لقیانه
دیدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقانه
تصویر لقانه
زیرکی هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
((~. چَ رِ))
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم و وقت صحبت با یاران صرف کنند، شب چره، تنقلات
فرهنگ فارسی معین
خبرکش، فضول
فرهنگ گویش مازندرانی
چانه دراز
فرهنگ گویش مازندرانی
چانه دراز، چانه ی لاغر و کشیده
فرهنگ گویش مازندرانی
آرواره ی پایین
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچانه، پرحرف
فرهنگ گویش مازندرانی
از مقامات آوازی مازندران می باشد، در محاوره به معنی مادربزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
آرواره ی پایین
فرهنگ گویش مازندرانی